دلنوشته های من

بعد کلی وقت

سلاااااااام چند وقته اینجا نیومدم البته به دوستام سر میزدم ولی عجیبه که بقیه هم مثل من دیر به دیر مینویسن  الان دانشگاهم منتظر استادم بیکار بودم هوس نوشتن کردم، روزام کلا با درس و دانشگاه و خوابگاه پرشده  سال 93 هم تموم شد سال خوبی بود ولی اون اتفاقایی که خیلی منتظرش بودم انجام نشد، نمیدونم کلا آدما چقدر رو سرنوشتشون تاثیر دارن، چقدر زندگی دست خود آدمه چقدرش دست خداست؟ ذهنم خیلی آشفتست، این روزا خیلی خسته ام خسته تر از همیشه ولی ناامید نیستم یعنی هیچوقت ناامید نمیشم، نمیدونم چرا بعضی چیزا واسه بعضیا خیلی راحت اتفاق میافته ولی من همه چیزو اینقدر سخت باید بدست بیارم کاش حکمت کارای خدا رو میدونستم ...   هفت سین ...
18 فروردين 1394
1